پارک رفتن بکتاش
بکتاش جونم دیروز با مامان بزرگ و خاله رفته بودیم پارک خیلی بهت خوش گذشت از روی سرسره که میزاشتمت بیای پایین کلی ذوق میکردی و وقتی هم که ما برات دست مزدیم کلی می خندیدی و خودتم دستاتو می بردی بالا که برای خودت دست بزنی قربون دست زدنت برم من آخه هنوز دست زدنم خوب بلد نیستی فقط می تونی ی بار به هم بزنیشون کلی هم ازت عکس انداختم آخراش دیگه خودت هم واسه سر خوردن تلاش میکردی و خودتو هل میدادی که بیای پایین ...
میهمانی رفتن بکتاش
دیشب بکتاش با مامان و باباش رفته بود عروسی خاله سارا دوست مامانش البته اول می خواست بره خونه مامان بزرگش اما مامان بزرگش خونه نبود و مجبور شد با مامان و باباش بره عروسی اول که رفتیم فکر کردیم اذیتمون میکنه و زود مجبومون میکنه که بر گردیم اما اونجا خیلی آقا بود و کلی بهش خوش گذشت و کلی شادی میکرد و آخر شب هم اصلا نه به فکر خواب بود نه هیچی دیگه سر شام هم زد ی لیوان و شکوند این اولین خرابکاریهایی که داره شروع میکنه انجام بده البته بعد از شکستن عینک خالشو ی سری خرابکاری های دیگه آخر شب هم که راه افتادیم دنبال عروس و داماد و بردیمشون خونشون و آقا بکتاشم توی ماشین انقد که خسته شده بود گ...
نویسنده :
مامان بکتاش
11:55
سفر مشهد
سلام عزیزم چهارشنبه هشتم شهریور ٩١ که به علت اجلاس ٥ روز تعطیل کرده بودن من و شما و بابا همراه با دوستای مامانی و بابایی رفتیم مشهد مقدس البته اونا یک روز زودتر از ما رفتن و ما هم فردا به اونا ملحق شدیم ساعت ٥بعد از ظهر از تهران راه افتادیم صندلی عقب ماشین رو جلوشو پر کردم که شما راحت اون عقب چهار دست و پا هم راه بری و سختت نباشه ،کلافه هم نشی شما هم کلی از این ایده استقبال کردی و خوشحال شدی و اصلاً هم اذیتم نکردی و برای خودت اون عقب با توپا و اسباب بازی هات بازی میکردی ، توی همه مسافرتایی که با هم میریم آخرش که می خوایم بیایم همه دیگه نمی تونن ازت دل بکنن انقدر که شیرین کاری می کنی فردا بعد از ظهر یعنی پنج شنبه همگی رف...
سرسره چه حالی میده
خوش تیپم؟
عکس داش مشتی آقا بکتاش
عکس بکتاش در بیمارستان
عکس مامانی و بابایی بکتاش که خیلی دوستشون داره
آش دندونی
سلام عمرم دیروز سه شنبه یازدهم مهر ماه به مناسب دندون درآوردنت مامانی برات آش دندونی درست کرد که خیلی هم خوشمزه بود دستش درد نکنه عزیزم حالت اصلا خوب نیست شبا هم که دو شبی هست اصلا خوب نمی خوابی پری شب که کلی آوردی بالا دیشب هم تب داشتی اسهال هم شدی زنگ زدم به دکترت گفت به خاطر دندونته اما من خیلی نگرانتم امیدوارم که زودتر خوب بشی چون واقعا فکرم درگیرت و ناراحتم برات از همه اینا گذشته چیزی که بیشتر نگرانم میکنه اینه که هیچی نمی خوری حتی به زور دندوناتم که ماشالله انقدر خوشگل و نازن هر شب کلی نگاشون میکنم و قربون صدقشون میرم
نویسنده :
مامان بکتاش
10:55